ژیناژینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

ژینای مامان

ژینای مامان بالاخره راه افتاد

ژینای مامان خانم ناز نازی و با احتیاط و گاهی اوقات به قول مامان تنبل خانم آخه نزدیک به یکسال و چهار ماهت داره میشه ولی هنوز خودت به تنهایی راه نمیری دو هفته از چهارده ماهگیت گذشته بود که رفته بودیم پیش دکتر تکیار ازمون پرسید ژینا خانم خودش راه میره؟ گفتیم والا آقای دکتر ژینا از همه جا میگیره و از در و دیوار بالا میره هر چی تو کشو و کابینت و ... هست بیرون میریزه و حسابی شیطونی می کنه و بعضی کلمات رو مثل الو، علی، بابا، مامان و ... رو میگه اما خودش مستقلا شرمنده نه هنوز ... یک کمی تعجب کرد اما با توجه به سابقه و پرونده پزشکیت گفت که مشکلی نیست هنوز جا داره ... تازه گفتن کلمات رو هم شروع کرده پس لزومی به نگرانی نیست و شربت تقویتی کلسیم...
25 مهر 1391

یه دختر خاله گرد و توپولی

ژینای مامان امروز خدا یه دختر خاله گرد و توپولی و ناز نازی به ژینا جونم هدیه کرد و مامان از خاله رحیمی خواهش کرده بود که یک کمی بیشتر پیش شما بمونه تا مامان بتونه بره ملاقات خاله و نی نی کوچولوش  مامان واسه خاله یه سبد گل گرفت و با عجله رفت داخل بیمارستان و یه راست تو آسانسور و اینقدر حواسش پرت بود که نسیم و بقیه دوست های خاله رو تو آسانسور ندید و یک دفعه متوجهشون شد و جا خورد و کلی عذر خواهی کرد   خدا رو شکر هم حال نی نی و هم خاله خوب بود و نی نی خاله ماشاا... خیلی ناز بود و قرار شده بود اسمش و آناهید بذارن ... جالب بود که خاطرات سال گذشته مامان امسال دوباره داشت تکرار می شد انگار همین دیروز بود که ژینا به دنیا ا...
9 مهر 1391

چرا مامان سه ماهه نمی نویسه

ژینای عسل مامان یه روزی مامان تو اداره به یکی از همکاراش که عکس های ژینا جونم رو روی دسک تاپ کامپیوترم دید و حال عسلم رو پرسد ادرس وبلاگت رو داد و گفت اگه دوست داشتید می تونید برید و خاطرات ما رو دنبال کنید. اما بر خلاف انتظار مامان، همکارش به جای استقبال، به مامان گفت که خانم ن... خیلی مراقب چشم و نظر باشید، درسته ممکنه بگید این حرفها خرافاته و ... ولی من خودم به عینه خیلی چیزها دیدم که این جوری می گم ... در چند برهه از زمان باید خیلی مراقب بچه باشید و سعی کنید خیلی به چشم نیاد ... ماه اخر زایمان، موقع شیر خوردن، موقع راه رفتن و وقت زبون باز کردن   خلاصه این آقای مهندس ما رو حسابی نگران کرد و دیگه مامان هر چقدر سعی کرد دستش به نوش...
8 مهر 1391
1